5.9.11


میگن "هر چه قدر دو نفر بیشتر با هم حرف داشته باشند به همان اندازه هم آهسته تر راه میروند"
دیشب انقدر با خودم آرام قدم زدم و هی به خودم میگفتم اون پنبه های مسخره رو از گوشت در بیار باهات کار دارم ولی انگار نه انگار!
به خرجم نمیرفت که نمیرفت
همچنان به راه خودم ادامه میدادم و حاضر نبودم اون یقین مضحکمو حتی واسه یه لحظه هم به شک تبدیل کنم
میدونی تصمیم منطقی چیه!؟
اونی که آدما با قلبشون میگیرن و بعد سعی میکنن با دلایلی که از مغزشون در میارن درست بودنشو ثابت کنن

29.8.11

میگن "هر چه قدر دو نفر بیشتر با هم حرف داشته باشند به همان اندازه هم آهسته تر راه  میروند"
دیشب انقدر با خودم آرام قدم زدم و هی به خودم میگفتم اون پنبه های مسخره رو از گوشت در بیار باهات کار دارم ولی انگار نه انگار!
به خرجم نمیرفت که نمیرفت
همچنان به راه خودم ادامه میدادم و حاضر نبودم اون یقین مضحکمو حتی واسه یه لحظه هم به شک تبدیل کنم
میدونی تصمیم منطقی چیه!؟
اونی که آدما با قلبشون میگیرن و بعد سعی میکنن با دلایلی که از مغزشون در میارن درست بودنشو ثابت کنن!

9.7.11

الف


برمی می گردم

پشت سرم را نگاه میکنم

فقط برای رفع شدن یک توهم همیشگی

اما تنها یک شِــبه تو هست:

سایه ای که از دیوار میگذرد

...نه...

حتی سایه ام را هم مال تو میدانم

...خودم:

تنها کسی که هر چه کردم از دستش راحت نشدم!



+نازیلا

30.6.11

هــــــــــــــــــــــــــوف....
نه...
این خانه هنوز غبار آلود است و البته تاریک و سرد...



یکی میگه دردسر
اون یکی میگه بلاتکلفی
یکی دیگه:وقت کشی
و من میگم:اسباب کشی....



عجب دردسریه این ستم اسباب کشی کم مونده دور خودم رو هم  چسب بپیچم بشینم توی یکی از کاتنا...!!!!
+رنگ قلمم خوبه؟آخه رنگای دیگه با این فالب جور در نمیان و چشم رو اذیت میکنن
+من برگشتم باور کنید :دی
+دلم برای تک تکتون تنگ شده...باور نمیکنی؟؟!بیا جلو توی چشمام نگاه کن!

20.6.10

همه چیز یه چیزه

چوب های توی حیاط که روی پرده حرف اول اسمم را نمایش میدهند

مهمان چشم های بی خوابم اند.


بی ربط نوشت:لعنت به فیلتر چی,لعنت به فیلتر,لعنت به این فیلترشکن ها که سرعت افتضاح اینترنت ما رو افتضاح تر میکنن.
بی زبط نوشت 2:farsi1 کم بود pmc family هم به سریال های چرند نه ببخشید چرندیات سریالی  اضافه شد!

7.6.10

whispers in the dark

دلم میخواهد به با هیچ کس بودن فکر کنم.و دستم را ورای این دیوار های خار دار ببرم.حتا به قیمت زخمی شدن.حد اقل اینطور هوای تازه و نسیم بهاری را حس می کنمشاید آنجا هم دستی برای گرفتن باشد
شاید او هم از چراغ قرمز ها رد شده باشد.
آن وقت مشت می کوبد به دیوار.
آن قدر که سست شود و نتواند مقاومت کند.
بعد من دیوار او را بر می اندازم و  ورود به قلمرو هیچ کس را به هم تبریک میگوییم.با هم به سرزمین های ناشناحته و فراموش شده می رویم
پروانه میگیریم و بعد آزادش می کنیم.مثل خودمان.کلکی میسازیم و بلند ترین آبشار ها را طی می کنیم.
شاید هم گریزی همه ی این ها را فقط پایین آبشار انجام دهیم
بلند ترین کوهستان ها را در کوتاه ترین زمان فتح می کنیم.آخر ما ققنوسی داریم که می تواند تا بالای کوه با خودش ما را ببرد.خوب است با ققنوس که خانه اش نوک قله است آنجا برویم بایستیم و سرکی بکشیم به همه ی دنیا.
آخر می شوذ همه ی دنیا را از نوک کوهی که ققنوس خانه اش در آن است دید
پ.ن: whipsers in the dark

2.6.10

میخندی؟

بعضی ها در زندگی ما لبخند می زنند و می روند
بعضی ها هم اخم میکنند یا گریه
گاهی خنده رویان به ما اخم عمیقی می کنند.
اما آن را پشت نقاب خندانشان پنهان می کنند
پ.ن:دلم میسوزه برای آدمایی که دائم در حال گول مالیدن سر دیگرانن و فکر میکنن بقیه متوجه نیستن.شعار نمیدم اما کسی که دیگران رو فریب میده در واقع خودشو گول میزنه چون فکر میکنه که خیلی زرنگه و اون موقع اس که غرور کورش میکنه و شاید متوجه این نباشه که دیگران دارن همین کارو با خودش میکنن
من در مواجهه با همچین آدمایی طوری وانمود میکنم که انگار اصلا متوجه نشدم و پشت گوشام مخملیه.میگم بذار توی نادونی خودشون غرق بشن
پ.ن:امروز امتحـــــــــــــــــــــــــــــــــاناتم تمام شد
پ.ن:نمیدونم چرا وقتی آپ مبکنم کامنت های پست های قبلیم پاک میشه!!!کسی میتونه کمکم کنه؟